نزاع قومی در قیرقیزستان، هشداری
برای مسئله اتنیکی در ایران
در پی نزاع گسترده و بی سابقه میان قیرقیزها و ازبکها در منطقه اوش و جلال اباد قیرقیزستان نزدیک به دویست نفر جان باختند و هزاران نفر که اکثر انها را ازبکهای این جمهوری تشکیل میداد مجبور به ترک خانه کاشانه خویش شدند. فاجعه ای که می تواند درس عبرتی برای سردمداران ایران و آنهایی که بیش از پیش آب به آسیای شوونیسم فارس در ایران می ریزند باشد.
و اما چه عواملی موجب بروز تنازع قومی در قیرقیزستان شد؟
جواب این سئوال هر چه باشد می تواند زنگ هشداری برای کشورهایی که در آن تنوع قومی وجود دارد و سیاست مرکزیت مطلق را تشدید می کنند، از آن جمله ایران باشد. عوامل اصلی فاجعه قیرقیزستان را بطور خلاصه چنین بیان کرد:
۱. سیاست عامدانه استالینی در مخدوش کردن سرحدات جمهوری های آسیا میانه. طوری که در همین جمهوری قیرقیزستان مرز بین ازبکستان و قیرقیزستان طوری کشیده که همانند مارپیچ از میان روستاهای قیرقیز و ازبک نشین میگذرد، گاهی انسان نمی داند که در خاک چه کشوری حرکت می کند. این مسئله نه تنها در این دو جمهوری بلکه بین ترکمنستان و قزاقستان و بین ترکمنستان و ازبکستان نیز وجود دارد. بعنوان مثال منطقه مانگغیشلاق ترکمنستان را به خاک قزاقستان الحاق کردند...
۲. سیاست زورگویانه روسیه پس از فروپاشی اتحاد شوروی و اینکه نمی خواهد به آسانی از منابع طبیعی و ثروتهای ملی این جمهوری ها دست بکشد و مثل اژدها بر گنج این جمهوری ها چمباتمه زده است.
۳. قیرقیزستان با در اختیار گذاشتن پایگاه نظامی "ماناس" به آمریکا به بهانه مبارزه با تروریسم در افغانستان سبب تشدید رقابت بین روسیه و آمریکا در آسیای میانه شد. طوری که هر دو قدرت بزرگ جهانی با وعده و وعید سعی در حفظ پایگاه خویش در این جمهوری شده و می خواهند که سران این کشور بعنوان دوست و متحد در کنارشان باشد. در این میان عوامل ک گ ب روسیه گاهی با تحریک مخالفین رژیم قیرقیزستان شورش هایی را در این منطقه بوجود می آورد که آخرین نمونه آن همین نزاع قومی بود. اگر اینطور نبود سران تأزه به قدرت رسیده قیرقیزستان از آن جمله رئیس جمهور موقت خانم روزا اوتام بایووا به فوریت از روسیه تقاضای مداخله و یا ارسال نیروهای نظامی نمی شد.
البته دلائل دیگری نیز وجود دارد از آن جمله در اختیار گرفتن بازار و تجارت مناطق اوش و جلال آباد توسط ازبکها، موجب برانگیخته شدن خشونت قیرقیزها می شد و این خشم همانند آتش زیر خاکستری بود که یک روزی شعله ور میشد.
اینگونه تنازع قومی را ما بیشتر در قاره آفریقا می دیدیم و فکر نمی کردیم که روزی این تضادها به مرزهای ما نیز برسد. با توجه به وجود تنوع قومی گسترده در ایران اینگونه تنازع و کانفلکت ها می تواند زنگ خطری برای زعمای قوم باشد.
بیاد بیاوریم. وجود سیستم مرکزیت مطلق و نادیده گرفتن حقوق ملل مختلف در یوگسلاوی فدراتیو باعث سقوط آن گشته و سبب بوجود آمدن کشورهای مستقلی نظیر کروواسی، بوسنیا هرزه گوین و کوسوا گشت.
در ایران نیز همین واقعه می تواند بوجود آید چرا؟
- نه تنها مقامات رسمی، حتی گروههای و احزاب سیاسی مخالف رژیم هنوز هم اصرار دارند که "ایران" عنوان ملت است نه واحد جغرافیائی. آنها بجای برسمیت شناختن ملل مختلف در ایران و بکار بردن عنوان و نام رسمی آنها با شدت تمام بر طبل "ملت ایران" میزنند و این چیزی جز انکار حقیقت وجود ملل مختلف در چهارچوب جغرافیائی بنام ایران نیست.
- تا کی می توان سیاست قلدرمنشانه رضاشاهی تحت عنوان "یکجا نشینی عشایر"، "تخته قاپو کردن" و در یک جمله قشون کشی علیه ملل مختلف ایران را ادامه داد. برنامه سیاسی گروههایی که ادعای مخالفت با رژیم ج. اسلامی را دارند حتی عقب مانده تر از دوران انقلاب مشروطه است. چرا که مشروطه خواهان سیستم ایالتی و ولایتی را قبول کرده و اجازه داده بودند که هر ملتی- صرف نظر از تعداد جمعیت شان نماینده ای در مجلس شورایملی داشته باشند، ماده ای که بعدا توسط رضاخان قلدر از قانون اساسی کشور حذف گردید.
- در نتیجه تأثیر سیاست جهانی و تحت نفوذ قرار گرفتن شاهان قاجار در راستای سیاست روس و انگلیس مرزهای کشور بگونه ای تنظیم گردید که نیمی از اهالی یک ملت در داخل ایران و نیمی از آن در کشور همسایه قرار گرفت. نمونه ترکمنها، آذریها، کردها، عربها، بلوچها مثال بارزی هستند. پیشگامان و مبارزین این ملل همیشه آرزو دارند که دو پارچه شده سرزمین شان با هم متحد شوند، تمامی افراد این ملتها می خواهند در یک واحد جغرافیایی واحد در کنار هم زندگی کنند که این حق طبیعی آنهاست. ولی حاکمان ایران در طول بیش از یکصد سال اخیر هر نوع مبارزه عادلانه این ملل را به بهانه دخالت عوامل خارجی سرکوب کرده و می کنند. بعنوان مثال در هجوم عوامل ج. اسلامی به مردم بی دفاع گنبدقابوس در فروردین ۱۳۵۸، مطبوعات مرکزی بیشرمانه دروغ پشت سر دروغ تحویل ایرانیان میدادند که شوروی و ترکمنستان شوروی به ترکمنها اسلحه میرساند چیزی که به خواب سران کرملین نمی آید که از ملت تورکمن دفاع کنند.
- هر چه فشار سران حکومت مرکزی برای درهم کوبیدن بنیانهای ملی ملل ساکن ایران شدت یابد و به میراثهای فرهنگی و تاریخی آنان توهین و تحقیر شود همان اندازه خشم و نفرت بین ملل مختلف ایران از آنجمله ملل غیر فارس با فارسها زیاد میشود. روشنفکران ملت فارس باید این مسئله مهم را درک کنند و از بازیچه و آلت دست قرار گرفتن سران حکومتی پرهیز کنند و دمکراسی، آزادی بیان و رعایت حقوق بشر را همان اندازه که برای خود می خواهند برای ملل غیر فارس نیز خواستار شوند، نه تنها در حرف بلکه در عمل و از صمیم قلب.
- عوامل و سران جمهوری اسلامی با انداختن کینه و نفاق در بین ملل ساکن ایران، تقسیم ناعادلانه استانها و دادن امتیاز خاص به شیعیانی که در مناطق سنی نشین ساکن اند، فضای دشمنی را تشدید می کند که بی شک فردا طوفان درو خواهد کرد. این نوع سیاست جنایتکارانه ج. اسلامی را در مناطق تورکمن نشین، آذربایجان، سیستان و بلوچستان و اعراب جنوب شاهدیم. بعنوان مثال در سرزمین تورکمن با دادن امتیاز بیشتر به زابلی های مهاجر شیعه مذهب و قرار دادن آنها در رأس اهرمهای قدرت در منطقه باعث تشدید خشم و اختلاف بین تورکمنها و زابلی میشود. از طرف دیگر رژیم با مسلح کردن کردهای خراسان سبب جولان بیشتر آنها در مناطقی از سرزمین تورکمن نظیر ماراواتپه را بوجود آورده است.
زابلی ها و کردهای این منطقه نباید بازیچه و آلت دست سیاستهای خانمان برانداز رژیم شوند چرا که در فردای رهایی ایران از دست این رژیم ممکن است طوفانی از خشم برپا شود که خشک و تر را با هم بسوزاند. خشمی که در آن چه بسا افراد بی گناه، زن و کودک، پیر و جوان قربانی آن شوند.
روی سخن با روشنفکران زابلی و کرد است که نگذارند آتش انتقام برافروخته گردد که نتیجه ای جز ایجاد تنازعات قومی و ملی در بر نخواهد داشت.
آقمئرات گورگنلی
تیرماه ۱۳۸۹