Saturday, April 22, 2006

مرثــــیه‌ای برای قـــارنا

گندم زاران هنوز به رنگ خون بود و آسمان خلق ترکمن همچنان گلگون.عطر کاکل خون گرفته ی توماج و یارانش بعداز آن ترور ناجوانمردانه بدست شب کیشان و تاریک اندیشان در هوای ترکمن صحرا موج میزد. شوراها خسته و نومید در حال و هوای شهیدان خلق مویه می کردند و مادران جگر سوخته ی فرزندان ترکمن صحرا فارغ نگشته از مرثیه خوانی هاشان بودند، آری ترکمن صحرا در عزا بود و ترانه ی سوگ و مرگ و شهادت می سرود و من قارنا بغض در گلو مانده از پرپرشدن لاله های هم کیشان ام ،سینه ام سوراخ سوراخ گلوله های تاریک اندیشان شب پرست گشت . ترکمن صحرا اما تنها نماند. دیار خون گرفته ی کرد ، تنها به مسلخ در افتاد. من هم شهید شدم ، همچون قلاتان همچون ایندرقاش و

0 Comments:

Post a Comment

<< Home